کشیده است به رسوایی و جنون کارم

میان جمع بگویم که دوستت دارم؟

که دستگیری‌ام ای عشق می‌کند آیا

خدا نکرده اگر از تو دست بردارم؟

گرفت بار غمت را به دوش هرکس، مرد

خبر دهید که من زنده زیر آوارم

مراقبم که مبادا تهی شوم از تو

قسم به چشم تو! در خواب نیز بیدارم

شبیه اسفندم بی‌قرار گریۀ سیر

شب و غروب و سحر، صبح و ظهر می‌بارم

 

مرتضی امیری اسفندقه