خیره است چشمِ خانه به چشمانِ مات من

خالی است بی صدا و سکوتت حیات من

دل می کَنم به خاطر تو از دیار خویش

ای خاطرت عزیزتر از خاطرات من

آیات سجده دار خدا چشم های توست

ای سوره ی مغازله، ای سور و سات من!

حق السکوت می طلبند از لبان تو

چشمان لاابالی و لب های لات من

شاعر شدن بهانه ی تلمیح کهنه ای است

تا حافظ تو باشم، شاخه نبات من!

شکر خدا که دفتر من بی غزل نماند

شد عشق نیز منکری از منکرات من

 

محمدمهدی سیار