چه‌قدر صبر کنم تا نشانه‌اش برسد؟

چه‌قدر گریه کنم تا که شانه‌اش برسد؟

تو را قسم به خدا... قصه بافتن کافی‌ست

قرار نیست کلاغی به خانه‌اش برسد

چه روزها که دلم بی‌قرار اویی شد

که رفته تا به قرار شبانه‌اش برسد

کسی نیامده از راه، غرق او شد تا

به ما قدم زدنی در کرانه‌اش برسد

شکنجه زل زدن دست‌های خالی ماست

به دست‌های پری که به چانه‌اش برسد

و چاره چیست به جز دل به شعر خوش کردن؟

همین که گاه به من هم بهانه‌اش برسد

برای شاعر بی‌دست و پا همان بهتر

که جای عشق به شعر و ترانه‌اش برسد

 

داود کفعمی (امید رهایی)