از تو پنهان میکنم رنگ صدایم را هنوز
پیش چشمت میکنم گم دست و پایم را هنوز
غربتم را با تو قسمت میکنم از راه دور
میپذیری دستهای بینوایم را هنوز
بشنو آواز مرا از سایهها و سنگها
مُردم امّا نیست پایان، ماجرایم را هنوز
چیست آیا جُرم انسان جز به دنیا آمدن
آن که میآرد نمیبخشد خطایم را هنوز
در زمین جایی ندارم آرزویم مردن است
آسمان نشنیده میگیرد دعایم را هنوز
یوسفعلی میرشکاک