رفته تصویرت ولی با من صدایت مانده است

زخم دیروز منی فردا که جایت مانده است

من دلم دریاست، موسی باش! حتّی برنگرد

تا نبینی در دلِ من ردِّ پایت مانده است

عشق آن روزی که ما را آشنا می کرد گفت:

کاش فردا هم ببینی آشنایت مانده است!

ماهی و افسوس با هر برکه قسمت می کنی

خاطراتی را که از دریا برایت مانده است

«کِی تو را از یاد خواهم برد؟» گفتم؛ عشق گفت

بی نهایت، بی نهایت، بی نهایت مانده است

 

مژگان عباسلو