نامه هایت در صندوق پستی من

کبوترانی خانگی اند

بی تاب خفتن در دست هایم!

یاس هایی سفیدند!

به خاطر سفیدی یاس ها از تو ممنونم!

 

می پرسی در غیابت چه کرده ام؟

غیبتت؟

تو در من بودی!

با چمدانت در پیاده روهای ذهنم راه رفته ای!

ویزای تو پیش من است و

بلیط سفرت!

 

ممنوع الخروجی

از مرزهای قلب من!

ممنوع الخروجی

از سرزمین احساسم!

 

نامه هایت کوهی از یاقوت است

در صندوق پستی من!

از بیروت پرسیده بودی!

میدان ها و قهوه خانه های بیروت،

بندرها و هتل ها و کشتی هایش

همه و همه در چشم های تو جا دارند!

چشم که ببندی

بیروت گم می شود.

 

نزار قبانی