من زیر باران در مسیر باد دل کندم

در آن هوا که می‌شود دل داد دل کندم

تا در قفس بودم نمی‌فهمیدم آزادم

در بندم از روزی که از صیاد دل کندم

در جاده‌ها در شهرها در کوچه و بازار

هرجا که می‌شد یاد تو افتاد دل کندم

شب‌های دلتنگی نظامی در کنارم بود

با ضربه‌های تیشۀ فرهاد دل کندم

سجاده وا کردم، دعا کردم، صفا کردم

گفتم: خدایا! هرچه باداباد! دل کندم!

*

از تو که خیلی عاشق شاه خراسانی

یک شب میانِ صحن گوهر شاد، دل کندم

 

زهرا بشری‌موحد