به دیدارم بیا هر شب،

در این تنهاییِ تنها و تاریکِ خدا مانند

دلم تنگ است ...

بیا ای روشن!

ای روشن تر از لبخند!

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها،

دلم تنگ است ...

بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه

در این ایوان سرپوشیده،

وین تالاب مالامال

دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها!

و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی

بیا ای همگناهِ من!

درین برزخ،

بهشتم نیز و هم دوزخ،

به دیدارم بیا ای همگناه!

ای مهربان با من!

که اینان زود می پوشند رو، در خواب های بی گناهی ها ...

 

مهدی اخوان‌ثالث